شعری زیبا از علامه طباطبایی که احتمالا نشنیده اید: دوش که غم پرده ما میدریدخار غم اندر دل ما میخلید در بَرِ استاد خرد پیشهامطرح نمودم غم و اندیشهام کاو به کف آیینه تدبیر داشتبخت جوان و خرد پیر داشت پیر خرد پیشه و نورانیامبرد ز دل زنگ پریشانیام گفت که «در زندگی آزاد باش!هان! گذران است جهان شاد باش! رو به خودت نسبت هستی مده!دل به چنین مستی و پستی مده! زانچه نداری ز چه افسردهایو زغم و اندوه دل آزردهای؟! گر ببرد ور بدهد دست دوستور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست ور بِکِشی یا بکُشی دیو غمکج نشود دست قضا را قلم آنچه خدا خواست همان میشودوانچه دلت خواست نه آن میشود بخوانید, ...ادامه مطلب