دعای عهد!

ساخت وبلاگ


گرفتار شده بود وسط اشرار. چاقو را گذاشتند روی گلویش که ... احساس کرد دیگر کارش تمام است. یادش آمد چند روز دیگر برادرش عروسی دارد. از ته دل با امام زمان نجوا کرد. گفت الان اگر شهید بشوم عروسی برادرم خراب می شود. گناه دارد. بیست روز به من مهلت بدهید آقا.

نیروهای کمکی از راه رسیدند و اشرار و قاچاقچی ها زود پا به فرار گذاشتند. از آن اتفاق، فقط خطی از خون و کبودی روی حنجر باقی ماند.

مراسم به خوبی برگزار شد. عروس و داماد رفتند سر خانه و زندگی شان. درست سر بیست روز در درگیری با اشرار، وعده اش با امام زمان عملی شد و به کاروان شهدا پیوست.1

1- شهید معراج آیینی از شهدای سرافراز ناجا

آشنایی کوتاه با زندگی آیت الله محمدی...
ما را در سایت آشنایی کوتاه با زندگی آیت الله محمدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9ashkeatash8 بازدید : 177 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:58