رادمهر، یادگار خانطومان

ساخت وبلاگ

 

1-     آخر کسی نفهمید مسئولیتش در سپاه چیست؛ حتی همسرش. می گفتیم: کجا می روی، می گفت: می روم برای خدا.

در جنگ های سی و سه روز یا در حلب، وقتی به دیده بانی می ایستاد، همه چیز را به طور کامل رصد می کرد. جسور و بی صدا به دل دشمن نفوذ می کرد و کارش را انجام می داد.

نه اینها را کسی می دانست و نه آن خیرخواهی های پنهانی اش را.

بعد از شهادت، همسرش هم حاضر به مصاحبه نشد. می گفت: محمود سفارش کرده، نبینم جایی بروی و از من تعریف کنی.

 

 

2-     سه بار برایش درجه تشویقی آمد، نگرفت. ته دلش این بود که کار برای خدا این حرف ها را ندارد. بی هیچ ادعایی می گفت: اگر برای همه بچه های لشکر، تشویقی آمد، چشم؛ من هم می گیرم.

آشنایی کوتاه با زندگی آیت الله محمدی...
ما را در سایت آشنایی کوتاه با زندگی آیت الله محمدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9ashkeatash8 بازدید : 182 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 11:23