آشنایی کوتاه با زندگی آیت الله محمدی

متن مرتبط با «مادر» در سایت آشنایی کوتاه با زندگی آیت الله محمدی نوشته شده است

دل مادر

  •   زن میانسال تازه از مشهد برگشته بود.همه خانواده جمع شدند دورش برای زیارت قبول و گرفتن سوغاتی! برای هر کس چیزی آورده بود. لباسی، خوراکی، عطر و مهر و تسبیح و جانمازی... مادر پیرش منتظر بود ببیند برای او چه آورده. انتظارش زیاد طول نکشید. پارچه ای سفید برایش آورده بود. گفت: کفن شماست مادرجان، خریدم که دم دست باشد! پیرزن بغضش را فرو بلعید و چیزی نگفت. مرگ که پیر و جوان نمی شناسد. یکماه شده نشده، فرزند خردسال زن، بیماری سختی گرفت و از دنیا رفت. همان پارچه سفید سوغاتی را آوردند او را کفن پیچ کرده و به خاک سپردند. این داستان واقعی است. آدمش را هم می شناسم. مواظب باشید دل مادرتان را نشکنید. بزرگان گفته اند می خواهید گره کارتان باز شود از پدر و مادر بخواهید برایتان دعا کنند. کاری کنید که دلشان یا روحشان شاد شود. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز مادر

  •     دیگر حسن آقا را مفقودالاثر حساب کردیم و برایش تشکیل پرونده دادیم. مفقود بودن یک رزمنده، بدترین وضعیت برای خانواده او است. خانواده هایی که عزیزانشان به شهادت می رسد می دانند تکلیفشان چیست. مدتی عزاداری می­کنند و در نهایت می­پذیرند که باید با این واقعیت تلخ کنار بیایند. خانواده های اسرا هم تکلیفشان مشخص است و چشم انتظار بازگشت عزیزانشان می مانند. خانواده مفقودالاثرها اصلاً نمی دانند تکلیفشان چیست؟ عزاداری کنند یا باید چشم انتظار بمانند؟ این وضعیت نامشخص، بسیار تلخ و دشوار است، به خصوص برای پدر و مادر رزمنده مفقودالاثر. من از آن پس آب شدن شمع وجود پدر و مادرم را با چشم می دیدم. بعدها مادرم نقل می کرد: اشکم برای حسن قطع نمی شد و دائم گریان بودم تا اینکه پس از مدّتی زیاد یکی از همسایه ها به نزدم آمد و گفت دیشب امام زمان (عج) را خواب دیده است. آن حضرت به او گفت به فلانی بگویید که چرا این قدر گریه و زاری می کند. حسن آقا پیش ماست و حالش هم خوب است.  می گفت: از آن زمان دیگر قلبم آرام گرفت و از گریه هایم کم شد. پدرم گرچه گریه نمی کرد و همیشه می گفت «خدایا راضیم به رضایت» اما عملاً آب شدن او را از همان زمان می دیدیم و سفید شدن موهایش را. آخر تا آن موقع با این که سن و سالی داشت یک موی سفید هم در سرش پیدا نبود. مادرم بعد از شهادت حسن آقا می گفت: وقتی دو تا دو قلوی پشت سر هم از نسل پیغمبر (حسن آقا و حسین آقا در سال 1348 و من و زهرا درسال 1349) و به فاصله یکسال داشتم، هیچ کسی هم نبود که کمکم کند، غذای چندانی هم برای خوردن نداشتیم، دو تا از بچه ها هم به قدری مریض بودند که دکتر می گفت چرا بیخود برای آن ها پول خرج می کنید، این ها مردنی اند. یک شب که حسابی خسته شده بودم و ب, ...ادامه مطلب

  • به مناسبت رحلت مادر شهید نصیرایی، تورقی در آرشیو اشک آتش

  • دردسر شهرت !   اگر جرأت داشته باشیم و بخواهیم راستش را بگوییم ، همه ی ما به نوعی از شهرت خوش مان می آید . بعضی هایمان حاضریم به هر کاری دست بزنیم تا اسم مان سرزبان ها بیفتد . بین خودمان بماند ، بعضی هم متاسفانه ادای آدم های خوب را در می آوریم و با ریا کاری می خواهیم شهرتی کسب کنیم . به هر حال ، هر ک, ...ادامه مطلب

  • مادر بودن در آمریکا ارزشی ندارد

  • انتقاد یک محقق ایرانی مقیم آمریکا از جایگاه زن در این کشور لیلا پیران در گفتگو با بی بی سی: پیش از به دنیا آمدن رها هم متوجه شده بودم که راجع به مادرانی که من می‌شناسم و در کل مادرها قضاوت‌هایی وجود دارد که به نظر من ریشه در نظام اقتصادی، سوپرکاپیتالیستی، آمریکا دارد. شما اینجا خیلی از مناسبات زندگی, ...ادامه مطلب

  • وای مادرم

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها